زیباترین خطوط موازی2
اون روز یعنی سه شنبه ساعت کاریم که تموم شد زود رفتم جواب آزمایشم رو گرفتم و غذا و یه پستونک هم خریدم و رفتم خونه
از تو حیاط هم چندتا گل چیدم و رفتم بالا
توی قسمت ورودی خونه با گلبرگ های گلها یه قلب درست کردم و بعدشم گلبرگها رو پشت سرهم چیدم رو زمین تاجایی که میرسید به مبلی که روش نامه نی نی به باباش، جواب آزمایش، پستونک و یه شاخه رز خوشگل رو گذاشته بودم. دورشم کلی عروسک چیده بودم.
گوشیم رو هم روی میز تلویزیون تنظیم کردم و همسر که اومد زدم فیلم بگیره. البته روی در ورودی هم یه کاغذ چسبوندم و روش نوشتم "خبر آمد؛ خبری در راه است"
همسر که اومد تو بلند می خندید و می گفت چه خبریییییییییی؟ منم ساکت بودم و از پشت اوپن دزدکی نگاش میکردم و تو دلم قند آب میشد!
رد گلها رو گرفت و رسید به مبل مورد نظر! با دیدن پستونک خنده اش قطع شد و مثل برق گرفته ها هاج و واج مونده بود! بعد چند ثانیه برگه آزمایشو برداشت نگاه کرد و هی منو صدا میزد ...
بعدم نامه نی نی رو برداشت نگاه کرد و دیگه داشت از خوشحالی داد میزد! منم از پشت اوپن پریدم بیرون و بغل و جیغ و شادی و ....
بچم از شدت ذوق یه لحظه میخندید، یه لحظه گریه میکرد، پا میشد، می نشست...
خییییییلی شوکه و سورپرایز شد خلاصه! آخه من سر بیبی چکها کلی ناامیدش کرده بودم
کلی هم تو بغل همدیگه گریه کردیم از شدت ذوق
ازش عذرخواهی کردم که شب قبل الکی گفتم منفیه و توضیح دادم که بخاطر سورپرایز شدنش بوده اونم تند تند میگفت نه کار خوبی کردی خیلی خاطره قشنگی شد برام...
بعدشم ناهارمون رو خوردیم و همزمان احساس اون لحظه مون رو پشت نامه نی نی براش نوشتیم.
دیروز رفتم پیش دکترم. بهم تبریک گفت و فشارمو گرفت و وزنم کرد و گفت الان پنج هفته و چهار روزه!
مشخص بود تعجب کرده چون قبل عید بهم گفت ممکنه چندماهی طول بکشه. چکاپ نوشت و دوهفته دیگه هم باید برم سونوگرافی
اینم از این...
خدایا لازمه بگم چقدرررررررررررررر عاشقتم؟!