خونه پیدا کردن ما :))
اول از همه باید بگم خدایا شکرت...
شرمندتم اگه گاهی ناشکری کردم
اگه گاهی نق زدم
اگه گاهی ...
خب میدونی من انسانم و کم ظرفیت... تو منو ببخش، مثل همیشه!
به لطف خدای مهربون و بخاطر دعاهای فندقکم ما یه خونه نقلی و خوشگل توی محله ای که میخواستیم پیدا کردیم و امروز قرارداد نوشتیم.
از قضا آقای صاحبخونه یه مرد مهربون و با خداست که بخاطر جوون بودنمون کلللللللی سر رهن و اجاره بهمون تخفیف داد.
فندقکم دعاکن خدا صدبرابرش رو بهش بده.
و البته دعای این روزام اینه که خدا کمک کنه ما هم یه روزی توان مالیمون برسه و دلمون مثل اینجور آدما دریایی باشه تا بتونیم باری از روی دوش کسایی که تو موقعیت الان ما هستند برداریم...
ممنونتم خدااااااااااااا
امروز متاسفانه کسی دوباره رئیسمون شد که 2سال پیش رئیس بود و حسابیییییییییی همه ازش شاکی و نالان بودیم. فعلا از خوشی خبر خونه داغم و متوجه نیستم با رئیس شدنِ مجدد ایشون چه بالاهایی قراره سرمون بیاد... خخخخخ
بیخیال، توکل به خدا! به قول همسری خدا خیلی بزرگتر از اینا رو برامون حل کرده، این که چیزی نیست
پ ن 1: شب جمعه (پنجشنبه شب 1 مرداد1394) توی پارک پرواز که پاتوق عاشقونه من وهمسریه دوتا اسم دخمل و پسر نوشتیم و لای قرآن گذاشتیم
پ ن 2: 14هفته و 6روز