این روزامون
گل گلدون زندگیم سلام...
روزهای همنفس بودنمون داره به پایان میرسه و من از الان بی نهایت دلتنگ این روزام
الان حدود سه هفته است که حساسیت به هورمونهای جفت شب و روزمو گرفته. این موضوع سخت ترین مشکل توی این چندماه بارداریم بوده و هست. نمیخوام شکایتی بکنم، توکل به خدا... همین که حال تو خوب باشه برای من کافیه عزیز دردونه من!
مشتاق اومدنت هستیم عزیزکم. من از بابا بیشتر و بابایی بیشتر از من...
امروز صبح حس میکردم تو با دستای کوچولوت منو بغل کردی و با هم خوابیم... وقتی به بابا گفتم نمیدونی چطوری برات ضعف کرد جوجه جونم
این روزا فکرم مشغول انتخاب بیمارستانه. امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیریم و یه خاطره خوب از روز زایمان برامون به جا بمونه.
فردا شب هم یلداست... اولین یلدایی که تو مهمون دل مایی و با ما! هزاران هزار یلدای شیرین در زندگیت ببینی انشاا...
عاشقانه دوستت دارم و به امید اومدنت ثانیه ها رو می شمارم
پ ن1: 35هفته و 6روز
پ ن2: خدایا شکرت. بهم توان مضاعف بده
پ ن3: احتمالا امروز آخرین روز کاریم باشه