مختصر از این روزا
دیروز عصر طبق روال این چند روز بازم با مامان طوبی رفتیم سرویس چوب دیدیم. وای که انتخاب چقدر سخته...
دیشب شام خونه مامان بزرگ دخملی بودیم. یعنی مامان همسری. تازه از تهران برگشته بودن. چند دست لباس و یه عروسک و یه دست رختخواب و ... برای دخملی گرفته بودن. دستشون درد نکنه من انتظار نداشتم :)
چندتا از خریدهای تزئینی هم مونده که باید یه روز وقت بذارم و انجام بدم. چقدررررررررر ذوق چیدن سیسمونی رو دارم. دست مامان گلم درد نکنه که هزینه ها رو با صبوری ساپورت میکنه
این روزا یه پام تو دستشوییه همش سخته واقعا. مخصوصا پله های محل کار . و به شدت هم کمبود خواب دارم
امروز میرم دکتر تا برام سونوی بعدی رو بنویسه و انشاا... که با خبرای خوب بیام.
پ ن1: 23هفته تمام و 17 هفته مانده به ...
پ ن2: خدای عزیزم مثل همیشه چشمم به دستهای معجزه گر توئه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی